به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان! اعلیحضرت، خانواده‌ی پادشاهی، عالی‌جنابان، کمیته‌ی محترم صلح نوبل، بهار عربی و جوانان انقلاب در عرصه‌ی آزادی بیان و تغییر و هم چنین مردم در گوشه و کنار جهان، سلام بر شما. سلام مرا از میز خطابه‌ی صلح نوبل پذیرا باشید.

خوشحالم که این افتخار نصیب من شده است تا در کنار همکاران‌ام ؛ «خانم الن جانسون و لیما گبووی» در عرصه‌ی مبارزه برای صلح، با شما سخن بگویم. با دریافت این جایزه معتبر جهانی که معنایی اخلاقی و انسانی با خود دارد، وظیفه‌ای سنگین‌تر بر دوش‌های ما گذاشته شده تا به صلح و آرامش جهانی دست یابیم. سپاس به خاطر این جایزه که به نظرم افتخاری است فردی برای من، برای سرزمین‌ام یمن، برای همه‌ی زنان عرب، برای همه‌ی زنان جهان و برای همه‌ی آنانی که دل در گرو آزادی، صلح و حقوق بشر دارند. این جایزه را از طرف خودم، بهار عربی و جوانان انقلابی عرب که این روزها برای دستیابی به آزادی دست به مبارزه‌ای آرام و بدون خشونت زده‌اند، دریافت می‌کنم. جوانانی که علیه دیکتاتوری و تمامیت‌خواهی و فساد مبارزه می‌کنند تا حقانیت و انسانیت را جایگزین آن کنند.

آرزوی دیرین «آلفرد نوبل» که آزادی در سطح جهان بود و دنیایی خالی از جنگ، هنوز برآورده نشده و جامه‌ی عمل بر خود نپوشانده، اما امید به این که سرانجام چنین خواهد شد، رشد زیادی داشته و خیلی‌ها هم در عرصه‌ی جهانی برای عملی کردن آرزوی او دست به کنشگری گسترده زده‌اند. جایزه‌ی صلح نوبل هنوز هم نیروی معنوی و حرکت به پیش برای همین امید می‌آفریند. در بیش از صد کشور، این جایزه تأییدی است بر ارزش تلاش کسانی که در راه صلح، کنش‌های صلح‌جویانه، عدالت‌گستری، حقوق انسانی و آزادی در کارند. این جایزه از سوی دیگر شاهد این مدعا است که سرانجام خشونت و جنگ به پایان می‌رسند که بار کج به مقصد نمی‌رسد. خشونت و جنگ برآمدی مگر خرابی و یأس ندارد.

هماره بر این نظر بوده‌ام که مبارزه علیه ظلم و خشونت بدون توسل به چنین ابزاری امکان پذیر است. هماره بر این باور بوده‌ام که تمدن امروزین بشر حاصل تلاش‌های مداوم زنان و مردان جهان بوده است. آن هنگام که با زنان بدرفتاری می‌شود و حقوق‌شان پایمال می‌گردد، بی‌تردید ناتوانی‌اجتماعی و نارسایی‌های فرهنگی چون قارچ رشد می‌کنند و به این ترتیب جامعه‌ی زنان و مردان با هم آسیب می‌بینند. راه حل مشکل زنان تنها در چارچوب جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک یافت می‌شود که در آن انرژی انسانی زنان و مردان را با هم آزاد می‌گذارد تا در کنارهم راه حلی مناسب بیابند. تمدن امروز که موسوم شده به تمدن انسانی را نمی‌توان تنها به زنان یا مردان نسبت داد که برآمد تلاش توأمان آنها است.

خانم‌ها و آقایان، از سال 1901 که جایزه‌ی صلح نوبل بنیان گذارده شده، میلیون‌ها انسان بی‌گناه در جنگ به هلاکت رسیده‌اند که می‌شد چنین پیشامدی روی ندهد. با ذکاوت و منش درست انسان می‌شد از مرگ این همه انسان، آن هم در جنگ جلوگیری کرد. کشورهای عربی هم در بروز این جنگ‌های تراژیک و مرگ‌ها سهم خود را دارند، اگرچه سرزمین‌شان پیامبرخیز بوده و خاک پیامبران است و به گونه‌ای الهی. کتاب‌های مقدس تورات، انجیل و قرآن از همین سرزمین‌ها سر بر آوردند تا پیام‌های روحانی و الهی را به بشر برسانند. تورات با این پیام که: «ای انسان حق نداری در حد مرگ کسی را کتک بزنی» و انجیل با این پیام که: «خوش‌بختان کسانی‌اند که صلح می‌آفرینند». و سرانجام پیام پایانی در قرآن که می‌گوید: «باورمندان، به دنبال صلح باشید و همگی در پی هماهنگی». هم‌چنین اخطار این که «کسی که دیگری را می‌کشد بی آن که ارتباطی به خون‌بها یا مجازات جرمی باشد، در انظار مردم کسی است که انسانیت را کشته است».

با وجود دستاوردهای بزرگ علمی، تاریخ انسانیت به خون آغشته است. میلیون‌ها نفر برای سقوط و پیروزی سرزمین‌شان به قتل رسیده‌اند. این چیزی است که تاریخ گذشته به ما می‌گوید و تاریخ نوین نیز تأیید آن است! آنچه ما اخیرا شاهد آن هستیم این است که هر پیامی که بو و طعم صلح دهد، از سوی بسیارانی که صاحبان قدرت‌اند، لگدمال می‌شود و از صدای مهیب بمب‌افکن‌ها، هواپیماهای جنگی، موشک‌ها، بمب‌ها و سایر ابزار جنگی نیز وجدان آدم‌ها گویا کر و کور شده باشد!

خانم‌ها و آقایان، احساس وظیفه انسانی برای آفرینش زندگی آبرومندانه و اجرای آنچه که حیات و هستی را با ارزش می‌کند، هماره قوی‌تر از خواست کشتار و قتل بوده است. اگرچه در طول تاریخ ضربات وارده به انسان کم نبوده، اما انسان و انسانیت زنده مانده. این چیزی است که نشان آشکار دلتنگی انسان است برای شرف انسانی و سرانجام بازسازی شرف از دست رفته. انسان در پی ساختن است و نه خرابی. انسان در پی پیشرفت هست و نه عقب‌گرد و مرگ. این تمایل روز و شب خود را نمایان می‌کند و انرژی تداوم راه را برای کنش‌گران راه آزادی و صلح و آرامش بیشتر. بدون پیشرفت سریع تکنولوژی اطلاعات و انقلاب اطلاعات، این مهم ممکن نبود.

زمانی که توکل کرمان در زندان بود مردم برای آزادی‌اش تظاهرات کردند

 خط فاصل بین جامعه‌ها از بین رفته و زندگی اجتماعی و سرنوشت جامعه در هم گره خورده‌اند. چیزی که نماد و نشان از مرحله‌ای نوین در زندگی بشر است. مرحله‌ای که مردم جهان و ملت‌های گوناگون تنها ساکنان دهکده‌ای کوچک نیستند و با وجود اختلاف ملیت، نژاد، زبان و فرهنگ، اعضای یک خانواده جهانی‌اند که بذر امید می‌پاشند و ابزار صلح را تولید می‌کنند. علیرغم همه‌ی کنش‌های نادرستی که بشریت مرتکب شده است، انسانیت هم چنان راه خود به سوی چیزی که برای بشر مفید باشد را ادامه می‌دهد و همین هم منتهی به این خواهد شد که فرهنگ‌های گوناگون، هویت مختلف و ویژگی‌های تمدن، انسان‌ها را به هم نزدیک‌تر کند و به هم پیوند بزند. این گره‌خوردگی جهانی در راه همکاری و عمل مشترک چنان قوی است که راهی مگر مخالفت با خشونت باقی نمی‌ماند؛ چه بخواهیم دهنده باشیم و چه گیرنده. به این شکل است که به تدریج درک متقابل جای نزاع را، همکاری جای درگیری و ناهماهنگی و اینتگراسیون جای انشعاب و جدایی را خواهد گرفت.

می‌شود گفت در جهان مدرن ما که در اثنای کنش‌های کارشناسانه و تجربه‌های سالیان دور تحول‌های زیادی را پشت سر گذاشته و تقسیم شده به خوب و زشت، در جهت دنیایی نو و جهانی درخشان در حرکت است. جهانی شدن برآمد همین تلاش انسانی است. این دنیای مدرن، جهانی است نو و مثبت با چشم‌اندازی روشن در آینده برای انسان‌ها و پروژه‌ی جهانی شدن که ارزش‌هایی چون آزادی، حقیقت، عدالت و همکاری همگانی را تقویت می‌کند. این دنیای نو جهانی است که در آن همه‌ی رابطه‌ها، شرایط و قوانین در جهت محدود کردن مناسبات غیرانسانی و برده‌وار برنامه‌ریزی می‌شوند. این روند شامل روند جهانی شدن است بدون ظلم، بی‌عدالتی، تبعیض و دیکتاتوری و جهانی است سرشار از همکاری و همگامی، گفتمان و هم‌زیستی و پذیرش و احترام دیگران. این روند باز هم شامل جهانی شدنی است که استفاده از قدرت علیه مردم، گروه‌های دینی، قومی و ملت‌های دیگر با این بینش که آزادی و ارزش‌های والای انسانی را از آنها بربایند، برای همیشه رخت برخواهد بست. «آرزوهای زیاد و نشدنی دارم؟»

در کرانه‌های نه چندان دور جهانی نو را شاهد هستم و جهانی شدن درخشان و رو به رشد. در هر حال من شاهد پایان دورانی‌ام که سزاوار سرزنش بوده و ملال انگیز نیز. دورانی که هم مردم و هم ملیت‌های گوناگون در آن زخم‌های شدید، تراژدی، خرابی و فاجعه‌های زیادی را تحمل کرده‌اند. من به طور مشخص در چشم‌انداز نه چندان دور، آغاز انسانیت، پیشرفت و دوران سخاوت‌مندانه‌ای را می‌بینم که سرشار است از عشق، محبت و برادری.

خانم‌ها و آقایان

صلح در داخل مرزهای یک کشور به هیچ وجه کم ارزش‌تر یا کم اهمیت‌تر از صلح بین ملت های گوناگون نیست. جنگ فقط زمانی که بین دو دولت رخ می‌دهد معنا پیدا نمی‌کند. نوع دیگری از جنگ هم پیدا می‌شود که تلخ‌تر و دهشتناکتر از جنگ بین دولت‌ها هست. این جنگ توسط رهبران دیکتاتور و مستبدی که مردم خود را به بند کشیده و ظلم بر آنها روا می‌دارند، در جامعه جاری می‌شود. این همان جنگی است که توسط دیکتاتورها در سراسر جهان علیه مردم خودشان اجرا شده و در گام‌های ابتدایی هم چنان اغوا کننده بوده‌اند که مردم جان و مال‌شان را برای رهبران دیروز آزادی‌خواه و امروز مستبد به گرو می‌گذاشتند. اما اکنون که آن ایمان و اطمینان از کف رفته، مردم جان به لب آمده به میدان می‌آیند و برای احقاق حق خویش جان می‌سپارند چرا که نیروهای وفادار به استبداد، مردمی را نشانه می‌روند که خواهان برابری، برادری، عدالت و آزادی‌اند. چنین جنگی است که مردم عرب در برابر آن قرار گرفته‌اند.

مطمئن باشید، هم‌اکنون که من با شما سخن می‌گویم، زنان و مردان جوان عرب در خیابان‌های شهرهای کشورهای عربی برای دستیابی به آزادی و ارزش‌های انسانی دست به تظاهرات زده‌اند و خواهان رهایی از رهبران دیکتاتور خود می‌باشند. آنها این راه شرافتمند را انتخاب کرده‌اند بی آن که دست به سلاح ببرند. این راه با نیروی دست‌یابی به آزادی و ارزش‌های انسانی طی خواهد شد بدون هرگونه خشونتی از سوی مردم. آنها از مسیری تاریک به سوی شعله‌های درخشان نور می‌روند که مظهر همه‌ی زیبایی‌های انسانی است. آنها زندگی‌شان را برای رسیدن به آزادی که بهترین هدیه انسانی است در تظاهرات علیه دیکتاتوری از دست می‌دهند. آنها علیه زشت‌ترین شکل خودبزرگ بینی و غرور، بی‌عدالتی و کسانی که برای حفظ قدرت و مکنت از هیچ کاری فروگذار نیستند، دست به کنش اجتماعی زده‌اند.

خانم‌ها و آقایان،

صلح در معنای عمومی خود، تنها توقف جنگ نیست که جلوگیری از ظلم و بی عدالتی بخشی از تعریف صلح است. در منطقه‌های عربی جنگی دهشتناک و وحشت‌انگیز بین دولت‌ها و مردم برقرار است. وجدان بیدار و انسانی نمی‌تواند تنها بنشیند و شاهد باشد که جوانان نوشکفته‌ی عرب توسط ماشین‌های مرگی که از سوی دیکتاتورها به سوی آنها شلیک می‌شود، به هلاکت برسند. روح جایزه‌ی صلح نوبل، روح صلح است که امروز ما با حمایت از جوانان عرب که تشنه‌ی دموکراسی، عدالت و آزادی‌اند، ممکن میسازیم. اگر امروز وجدان‌های پاک جهان از این روح صلح‌جویانه حمایت کند که جایزه‌ی صلح نوبل هم بر اساس آن پایه‌گذاری شده، سندی خواهد بود در برابر دیکتاتورها و تمامیت‌خواهان جهان که مبارزه‌ی بدون خشونت و صلح‌جویانه ما پُرتوان‌تر از ظلم و جور قدرتمند و ماشین جنگی آنها است.

خانم‌ها و آقایان،

انگیزه، نیروی پیش‌برنده و هدف بهار عربی که موسوم شده به انقلاب بهار عربی در تونس، مصر، لیبی، یمن و سوریه و جنبش‌های رهایی بخشی که در سایر کشورهای عربی مثل الجزایر، مراکش، بحرین و سودان در مسیر انقلاب و در برابر چشمان میلیاردها انسان در سراسر جهان در حرکت‌اند، سرانجام به پیروزی خواهد رسید و دفتر ظلم در منطقه را برای همیشه خواهد بست. این مهم ممکن نیست مگر با حمایت وجدان‌های بیدار و هشیار جهانیان. مردم عرب از خوابی عمیق بیدار شده‌اند و دریافته‌اند که سهم آنها از دموکراسی، آزادی و کرامت انسانی چقدر کم بوده است. به همین خاطر هم دست به شورش زده‌اند. این تجربه از زاویه‌های زیادی شباهت دارد به آنچه که در کشورهای اروپای شرقی آن هم پس از فروپاشی شوروی رخ داد. تولد دموکراسی در اروپای شرقی به سادگی به دست نیامد که زایمانی سخت در راه بود. پیروزی زمانی به دست آمد که مبارزه‌ی مردم علیه سیستم‌های جاری در جامعه سرانجام با موفقیت به سر آمد. به همین ترتیب هم مردم به جهان عرب و ظهور جهانی نو در روزهای آینده می‌نگرند. جهانی که مستبدها و قدرت‌مداران در مقابل آن ایستادگی می‌کنند و در تلاش‌اند تا آن را سرکوب کنند. اما ظهور چنین جهانی در آینده‌ای نزدیک اجتناب ناپذیر است.

مردم عرب که امروز به شیوه‌ای متمدنانه و صلح‌جویانه دست به شورش علیه مستبدها زده‌اند، سال‌های زیادی تحت ظلم بوده‌اند و انقیاد زورمداران. قدرت‌مدارانی که همه‌چیز را برای خود می‌خواستند و برای رسیدن به آن از هیچ گونه ظلم و تعدی و زوری فروگذاری نمی‌کردند. آنها حتا ذره‌ای آزادی و مال و مکنت را از مردمی فقیر و بی‌چیز دریغ می‌کردند تا بساط فساد و ظلم‌شان برقرار باشد و کیسه‌ی بی انتهای‌شان پُر. آنها برای ربودن آزادی مردم و حق طبیعی‌شان برای داشتن یک زندگی عادی پا را از گلیم خود درازتر کرده بودند. آنها راه ربودن حق مردم در شرکت‌شان برای اداره‌ی امور جامعه، را از حد به سر برده بودند. این رژیم‌ها به طور کلی و کامل مردم را نه تنها از اداره‌ی امور جامعه کنار گذاشته بودند که گویا هستی و وجودشان نیز انکار می‌شد. این انکار به این خاطر بوده است که نه تنها قدرت‌مداران امروز که فرزندان‌شان نیز می‌بایست بتوانند بر مردم فرمان برانند و اداره‌ی زندگی‌شان را در اختیار خویش داشته و آنچه مال و منال است نیز در خدمت آنها و خانواده‌هاشان باشد. اجازه دهید بگویم که مردم تحت انقیاد ما به این خاطر دست به شورش زدند که به دنیا نشان دهند که جهانی نوین در راه است. جهانی که در آن خواست‌های انسانی مردمی که سالیان زیادی تحت فشار و زور بوده‌اند به پایان رسیده و به زودی عدالت و آزادی به پیروزی خواهد رسید. مردم عرب به این تصمیم رسیده‌اند که خود را از زور و جور رها کنند و پا جای پای جهان متمدن و مردم آزاد بگذارند.

پیام همه‌ی ایدئولوژی‌ها، باورهای آیینی، قوانین و رسومی که به تدریج در میدان زندگی انسان‌ها ظهور یافته‌اند و همه‌ی پیام‌های دینی و الهی، بدون استثنا این پیام را در خود دارند که هر کس که تحت ظلم و جور و زور هست را چه به صورت جمعی و چه انفرادی باید کمک نمود و از حقوق‌شان دفاع کرد. دفاع از یک فرد ظلم دیده تنها حمایت از یک فرد نیست که بی‌عدالتی علیه یک فرد را باید بی‌عدالتی علیه جامعه‌ی انسانی و انسانیت به حساب آورد و در برابر آن مقاومت و ایستادگی کرد.

خانم‌ها و آقایان،

آنچه «مارتین لوترکینگ» روزی «هنر زندگی کردن در هماهنگی و توازن» نامید، مهمترین هنری است که امروز ما باید آویزه گوشمان کنیم. برای شرکت کردن در این هنر انسانی، شرط بلامنازع آن، این است که دولت‌های عربی با مردم خود از در آشتی درآیند و اجازه دهند تا مردم در تعیین سرنوشت خویش دخیل باشند. این موضوع تنها یک نگرانی داخلی نیست که نگرانی بین‌المللی است که در ارتباط هست با مشترکات انسانی در سراسر جهان. دیکتاتوری که دست به کشتار مردم خود می‌زند، فقط خود را در برابر حقوق، ارزش‌ها و امنیت مردم خود مقصر و گناه‌کار نمی‌کند که به این ترتیب ناقض ارزش‌های انسانی، پیمان‌های بین‌المللی، قراردادها و کنوانسیون‌های جهانی و تعهدهای بین‌المللی خویش در برابر جامعه‌ی جهانی بوده‌است. چنین مناسباتی در واقع تهدیدی است علیه صلح جهانی.

ملت‌های زیادی و هم چنین مردم عرب در رنج و عذاب بوده‌اند اگرچه جنگ وجود نداشته. این رنج به این خاطر در زندگی مردم جاری بوده که از صلح هم خبری نبوده. صلحی که این مردم با آن زندگی می‌کردند، در واقع صلحی قلابی و دروغین بوده است و “گور صلح”. صلحی که مستبدها را مجهز به انواع ابزار جور و ستم کرده و مردم را در معرض هرگونه بی حقوقی. صلحی که فساد را برای زورمندان آزاد و نابود کردن امید مردم برای آینده را نیز به گور بسپارد. امروز مردم جهان باید در کنار مردم ما که با اعتراضات آرام و بدون خشونت خود در برابر دیکتاتورها ایستاده‌اند، دست به اعتراض بزنند تا تلاش آنها برای دستیابی به آزادی، کرامت انسانی و دموکراسی به نتیجه برسد. امروز مردم عرب تصمیم گرفته‌اند دست از سکوت و خاموشی بردارند و زندگی شرافتمندانه‌ای که خلیفه‌ی راشد عمر بن خطاب گفته است را اجرا کنند: «هنگامی که شما زورمداران، مردم را به بردگی بکشانید، انگار که آنها انسان‌هایی آزاده از بطن مادر متولد شده‌اند.»

خانم‌ها و آقایان،

زمانی که از جایزه‌ی صلح نوبل آگاه شدم، در چادر اعتراضی‌ام در میدان تغییر صنعا بودم. من در آن زمان تنها یکی از هزاران جوانی بودم که برای رسیدن به آزادی در میدان تغییر گردهم آمده بودند. در آنجا حتا در وضعیتی نبودیم که بتوانیم از خود در برابر ظلم و جور حکومت «علی صالح» دفاع کنیم. دقیقا همان زمان بود که فکر کردم به اختلاف فاحش معنای صلح بین زمانی که با جایزه‌ی صلح نوبل نمود بیرونی پیدا می‌کند و زمانی که «علی عبدالله صالح» با همه‌ی توان علیه نیروهای صلح‌خواه مردمی که خواهان تغییر می‌باشند، حمله‌ور می‌شوند. شادی حاصل از ایستادن در جبهه‌ی درست و مردمی تحمل همه‌ی نامردمی‌ها را آسان‌تر می‌کند.

میلیون‌ها زن و مرد، پیر و جوان، در هجده استان یمن به خیابان‌ها آمدند تا علیه بی‌حقوقی خویش اعتراض و آزادی، عدالت و کرامت انسانی را طلب کنند. ما از پس اجرای یک انقلاب مؤثر و با روشی بدون خشونت برآمدیم. این پیروزی در حالی رخ داده است که در کشورهای گوناگون که شامل نود ملیت می‌شود، انواع اسلحه‌های کشتار نیز یافت می‌شود. اما فلسفه‌ی این انقلاب نیز در همین نکته نهفته بود. همین نکته که میلیون‌ها نفر را قانع کرد که باید سلاحی اگر دارند، کنار بگذارند و با دستانی پر از عشق و محبت و شاخه‌های گل که نماد صلح‌اند در برابر دولت‌های نظامی و سر تا پا مسلح دست به اعتراض بزنند. ما خیلی خوشبخت بودیم چون در این لحظه متوجه شدیم که جایزه‌ی صلح نوبل اعطا شده به «توکل عبدالسلام کرمان» تنها به او تعلق ندارد که این جایزه بیانیه جهانیان است برای انقلاب صلح‌آمیز و بدون خشونت ما در یمن و شناسایی همه‌ی آن چیزهایی که ما برای رسیدن به این پیروزی فدا کرده‌ایم.

اکنون من در برابر شما ایستاده‌ام و میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شاهد این مراسم باشکوه‌اند. اینجا و در این لحظه‌ی نایابی که من ایستاده‌ام، یکی از لحظه‌های مهم بشریت رقم می‌خورد. من از یمن می‌آیم که یکی از کشورهای شرقی و عربی است. از کشوری می‌آیم که با دانش، با تاریخ، تمدن افتخارآمیز، با تاریخ پنج هزار ساله‌اش، با سرزمین پادشاهی صبا، با دو ملکه‌اش؛ بلقیس و اروا، انقلابی که موسوم شده است به بهار عربی را پیگیری کرده و می‌رود تا برگی نو در تاریخ جهان و دنیای عرب رقم بزند. انقلابی که میلیون‌ها نفر از گوشه و کنار یمن در آن شرکت داشتند و هر روز هم تا پیروزی نهایی بر وسعت و گستره‌ی آن افزوده می‌شود. اکنون نزدیک به یک سال است که انقلاب کلید خورده است و اعتراض‌های صلح‌آمیز جوانان نیز با این خواست ادامه یافته است: “تغییر صلح‌آمیز و بدون خشونت و آرزوی زندگی آزاد و با ارزش در سایه دولتی دموکراتیک و متمدن”. چنین دولتی به زودی برپا خواهد شد و خرابی‌هایی که برآمد رژیم تمامیت‌خواه، نظامی‌گرا، رشوه‌خوار و فاسد است را سامان خواهد داد و زخم‌های روحی و روانی را نیز التیام خواهد بخشید. این انقلاب نقطه پایانی خواهد بود بر بدنامی‌هایی که برای سرزمین یمن به عنوان کشوری ضد دموکراسی در سی سال گذشته به وجود آورده شده است. انقلاب صلح‌آمیز و مردمی ما گوشه‌گیر نیست و جدا از بهار عربی هم نخواهد بود. اما متأسفانه باید با تأسفی عمیق اعلام کنم که انقلاب مردم یمن از همان حمایت‌های بین‌المللی که سایر کشورهای عربی برخوردار شدند، بهره‌مند نشد. این مورد باید وجدان بیدار جهانیان را آزرده کند که صلح عدالت و انصاف را طلب می‌کند.

خانم‌ها و آقایان،

با این مراسم و گردهمایی جهانی ما در پی آن هستیم که پیامی فوق‌العاده را به جهانیان برسانیم و تأکید کنیم که:

 ـ انقلاب جوانان ما صلح‌آمیز و مردمی است و از همراهی بیشترین مردم یمن بهره‌مند است. آرزوی قلبی مردم یمن دست‌یابی به کشوری است دموکراتیک و آزاد بدون هیچ فضایی برای استبداد، دیکتاتوری، رشوه‌خواری یا فساد و شکست. از طرف جوانان انقلابی یمن، می‌توانم به همه‌ی مردم جهان قول بدهم، ما در برابر استراتژی‌ای متعهد می‌شویم که برنامه مبارزه‌اش خالی از هر نوع خشونت و صلح‌آمیزباشد بدون این که ما را کنار بگذارد یا وادارمان کند به عقب نشینی. این استراتژی که ما خود را متعهد به اجرای آن می‌دانیم، بدون توجه به این است که چه نیرویی از ما را طلب می‌کند و جدا است از میزان جور و زور و ظلم دولت و وسعت کشتار و خشونت آنان علیه مردم.

ـ انقلاب جوانان ما صلح‌آمیز و مردمی است و بر موضوعی نیک سرشت بنیان نهاده شده است. این انقلاب با درخواست عدالت و اهداف مشروع که همه‌ی قوانین الهی، کنوانسیون‌های سکولار و پیمان‌های بین‌المللی در مورد حقوق بشر را هم تأمین می‌کند، برنامه‌ریزی شده است. انقلاب ما هر نوع تغییری که فساد را نابود و زندگی آزاد و با کرامتی را جایگزین آن کند نشانه رفته است. در هر حال بدون در نظر گرفتن هر نوع محرومیت و دردهای رنج‌آوری که این هدف را دنبال می‌کنند، تا تأسیس دولتی صلح‌آمیز، دولتی دموکراتیک و متمدن، دولتی که در آن حاکمیت قانون برقرار باشد، دولتی که حقوق برابر و صلح‌جویی نیز در سرلوحه‌ی برنامه‌اش باشد، این مبارزه را ادامه خواهیم داد.

انقلاب صلح‌آمیز و مردمی ما موفق شده است که صدها هزار زن که نقش مهمی را تا کنون بازی کرده‌اند و بازی خواهند کرد را جلب خود کند. این زنان تا امروز هدایت اعتراض‌ها و تظاهرات مردمی را به عهده داشته‌اند. تعداد زنانی که شهید شده‌اند یا زخمی، تا انقلاب به پیروزی برسد از مرزها دهها نفر گذشته که به صدها نفر رسیده است.

ـ به همین خاطر هم انقلاب صلح‌آمیز و مردمی جوانان ما، صدا و آوای بلند آنها بر صدای شلیک تفنگ و مسلسل دیکتاتورها پیروز بوده و بلندتر نیز بوده است. این در حالی است که صدای تروریسم و عملیات انتحاری که از سوی «علی عبدالله صالح» به کار گرفته شده است تا اقدامات غیرانسانی خود و دولت‌اش را مشروع جلوه دهد، هنوز هم در سکوت فرو رفته. فرهنگ صلح رشد می‌کند و گسترده می‌شود و جایگاه خود را در همه‌ی کشورهای همسایه و خیابان‌هایی که جوانان برای دست‌یابی صلح‌جویانه به دموکراسی و تغییر بدون خشونت، دست به اعتراض می‌زنند، پیدا خواهد کرد.

ـ انقلاب جوانان ما که هم صلح‌آمیز هست و هم مردمی، نشان داده است که ارزش‌ها و هدف‌هایی چون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و آزادی مطبوعات، صلح، همزیستی مسالمت‌آمیز، مبارزه علیه فساد و جنایات سازمان‌دهی شده، جنگ علیه تروریسم و ایستادگی در برابر خشونت، افراطی‌گرایی و دیکتاتوری را در برنامه‌ی خود دارد و برای رسیدن به این اهداف از فدا کردن جان خویش نیز ابایی ندارد. در برنامه‌ی جوانان انقلابی یمن، ارزش‌ها، آرمان‌ها، خواست‌ها و هدف‌هایی که مورد توجه و علاقه‌ی همه‌ی آحاد بشر است و جامعه‌ی بین‌المللی هم برای آنها ارزش والایی قائل شده را نه تنها احترام می‌گذارد که در پی انجام همه‌ی آنها است. این ارزش‌ها عدم توافقی در آنها نیست و نمی‌توان به طور گزینشی مورد استفاده‌شان قرار داد. این ارزش‌ها را نمی‌توان کنار گذاشت به این دلیل که مثلا بین آدم‌ها اختلاف هست یا به این خاطر که حق حاکمیت چنین طلب می‌کند.

خانم‌ها و آقایان،

علاقه‌مندم تأکید کنم که انقلاب بهار عربی به این خاطر روی داد تا دیداری داشته باشد با نیاز مردم منطقه به دولتی که حقوق شهروندی را رعایت کند و عدالت را در جامعه جاری. رُخ دادن این انقلاب برای بیان نارضایتی مردم از شرایط موجود بوده است که ناشی شده از فساد، رشوه‌خواری، خودمحور مداری و قوم و خویش مداری. جرقه‌ی این انقلاب توسط زنان و مردان جوانی زده شد و به آتش کشیده شد که تشنه‌ی آزادی و ارزش‌های انسانی بودند. آنها به خوبی می‌دانند که انقلاب‌شان باید از چهار مرحله بگذرد که گذار یا پرش از هیچ یک نیز امکان ندارد:

1ـ برکناری دیکتاتور و خانواده‌اش.

 2ـ برکناری نیروهای امنیتی و نظامی دیکتاتور و شبکه‌ی فامیلی‌اش.

 3ـ بنیان‌گذاری نهادهایی که دولت انتقالی را ممکن کند.

 4ـ تحول و تغییر در جهت قانون اساسی مشروع، تأسیس دولت مدرن، متمدن و دموکراتیک.

بنابراین انقلاب‌های موسوم شده به بهار عربی هم‌چنان توسط جوانان تا رسیدن به هدف‌های تعیین شده ادامه خواهد یافت که آنها آماده‌اند آن چه را شروع کرده‌اند با طی مرحله‌های نام برده شده تا رسیدن به هدف و به مقصد رسیدن هدف‌هاشان از جان نیز مایه بگذارند تا دیگر بار دیکتاتوری بر آنها سایه نیفکند. جهان هم باید خود را برای حمایت از جوانان عرب در رسیدن به آزادی و ارزش‌های انسانی آماده کند تا این جوانان بتوانند به هدف‌هاشان برسند و بهارشان به زمستان نگراید. جهان متمدن باید بلافاصله بعد از حرکت آزادی‌خواهانه جوانان در کشورهای عربی، دارایی‌های سران رژیم دیکتاتوری (خود دیکتاتور، سران نیروهای امنیتی، ژنرال‌های نظامی و هر آن کس که در سرکوب مردم شرکت دارد و خانواده سران حکومت) کشورهای عربی را مسدود و به این ترتیب گامی در جهت دستیابی به کرامت انسانی بردارند. در واقع این حرکت به تنهایی کافی نیست که این افراد باید در دادگاه بین‌المللی به محاکمه کشیده شوند. کشورهای غربی حق ندارند به کسانی که حتا لقمه نان مردم مسکین سرزمین‌شان را از سفره‌ی آنها ربوده‌اند و یا دست به کشتار زده‌اند، مصونیت بدهند.

جهان دموکراتیک که به طور مدام از تقوا و پرهیزگاری به عنوان پایه‌های اساسی دموکراسی و دولت مردمی سخن به زبان می‌آورند، اکنون نمی‌توانند نسبت به آنچه این روزها در یمن و سوریه می‌گذرد بی تفاوت بمانند و مُهر سکوت بر لب بزنند. حتا نمی‌توانند نسبت به آنچه در تونس و مصر و لیبی رُخ داد نیز بی تفاوت باشند و آنچه نه تنها در کشورهای عربی که در هر گوشه‌ی جهان، آنجا که مردم برای آزادی و کرامت انسانی بر پا می‌خیزند، نباید بی‌تفاوت باشند. رسیدن به این هدف کاری پی گیر و مداوم را طلب می‌کند که دموکراسی بتواند روزهای روشنی را شاهد باشد. چیزی که برای رسیدن به آن نیاز است پشتیبانی و حمایت و کمک است و نه ترس و رواداری.

خانم‌ها و آقایان اجازه دهید که باورم در مورد صلح که امید هماره‌ی انسان است را با شما سهیم باشم. امید به صلح بهترین آرزوی انسانی است برای آینده. آینده‌ای که منتهی خواهد شد به انتقال از کلام زیبا و دلربا به عمل مؤثر و کارساز. همه با هم کرانه افق دیدمان را گسترش می‌دهیم؛ یکی پس از دیگری. به این ترتیب در جهت جهانی کامل گام برمی‌داریم.

در پایان، حضور خودم در این مراسم و در این لحظه را مدیون زنان عربی هستم که سالیان درازی در سرزمین‌های مردسالار و بی رحم مبارزه کرده‌اند تا بتوانند به حداقل حقوق انسانی دست یابند. بدون آنها، امروز من اینجا نایستاده بودم. این جایزه تأیید مبارزات همه‌ی زنان جهان و به ویژه زنان آسیا و آفریقا است در جهت برابری حقوق انسان‌ها. جامعه‌ی مردسالار منتهی به بی عدالتی و بی‌حقوقی مردان و زنان در کشورهای عربی شده است. به همه‌ی زنانی که تاریخ و رژیم‌های دیکتاتوری آنها را از دید انظار هم پنهان کرده بودند، به همه‌ی زنانی که عمر خود را در مبارزه برای ایجاد جامعه‌ای سالم و به وجود آوردن رابطه‌ی عادلانه بین زنان و مردان فدا کردند، به همه‌ی زنانی که هم چنان لنگان لنگان هم که شده راه آزادی را در کشورهای بدون عدالت و امنیت اجتماعی و موقعیت‌های برابر ادامه می‌دهند، به همه‌ی شماها می‌گویم: سپاس و تشکر که امروز و در اینجا بودن‌ام بدون شما امکان پذیر نبود.

 خدا یار و نگهدارتان باشد.

 منبع: عصر نو